بردار ای صبا ز جمالش نقاب از اسیری لاهیجی غزل 23

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

بردار ای صبا ز جمالش نقاب را

1 بردار ای صبا ز جمالش نقاب را گو بنگرید آن رخ چون آفتاب را

2 چون دیده تاب دیدن حسن رخش نداشت برروی خود فکند ازین رو نقاب را

3 ساقی بیار باده بمخمور عشق ده بشکن خمار عاشق مست و خراب را

4 ای پیر میکده در میخانه باز کن مست مدام ساز همه شیخ و شاب را

5 بر بحر هستی تو جهان غیر موج نیست عارف بغیر بحر چگوید حباب را؟

6 عمری بعشق روی تو نغنود دیده هیچ با چشم عاشق تو چه کارست خواب را؟

7 نزد اسیری دوزخ محض و عذاب دان بی روی دوست جنت عدن و ثواب را

عکس نوشته
کامنت
comment