- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وفا نگر، که وفائی ندیده از صیاد بدام ماندم و از آشیان نکردم یاد!
2 گرم نه دست وفا پای بست کرده چرا پرم نبسته کسی و نمیشوم آزاد؟!
3 اسیر دامم و، خلقی ز ناله ام نالان؛ نداشت در چمننم هرگز این اثر فریاد!
4 اگر چه گشت خراب آشیان کاسیر شدم ولی شد از نفس دلکشم قفس آباد!
5 نه گل بشاخ و، نه بلبل در آشیان افسوس که خاد با زغن افگنده عیش را بنیاد
6 خوش آنکه باد صبا، آتش گل افروزد؛ که آب دیده ی من، خاک باغ داد بباد
7 ولی بکنج قفس مانده من، چو آید گل نوید آمدن او بمن که خواهد داد؟!