- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا به شکار رفتهای گشته دلم شکار غم هست مرا ازین سپس طیش فزون و عیش کم
2 گر نه ز محنت زمان شاه شود مرا ضمان نیست ز بختم این گمان کاو برهاندم ز غم
3 تا پی صید آهوان خنگ ملک بود روان جان و دلم بود نوان از چه ز آه دمبهدم
4 شه به غزال بسته دل من ز هزال خسته دل او ز خیال رسته دل، من ز ملال بسته دم
5 ای بت شنگ شوخ لب خیز و بسیج کن طلب تا بجهیم ازین کرب، تا برهیم ازین الم
6 چند قرین نالهای داغ به دل چو لالهای خیزو بده پیالهای تا برهیم ازین نقم
7 چین بگشا ز گیسوان، تازه کن از طرب روان چند زنی بر ابروان این همه پیچ و تاب و خم
8 مژده بده که صبحگه شاه جهان رسد ز ره از قمرش بسر کله وز ملکش بهبر خدم