1 تا که عکس تو به بتخانه آذر افتاد از حرم شوق تو کرده است عنان معطوفم
2 گفتم آشفته برو از خم زلفش بیرون گفت حاشا که گذارم وطن مألوفم
3 منکه وقف است زبانم بمدیح حیدر حاش لله که کس این کار کند موقوفم
4 یار در پرده و ساقی بده آن جام صفا شاید از لطف تو این پرده شود مکشوفم
دیدگاهها **