1 تا باز گرفتی رخ چون ماه از ما پی بازگرفت عقل گمراه از ما
2 بر بستر آرزو به شبهای دراز یک یاد رخ تست و دو صد آه از ما
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 به جان تو که به جان رهی نگاه مکن به حال خود نگر و حال من تباه مکن
2 اگر چه حسن تو ما را پناه جان و دل است مبین در آئینه و حسن را پناه مکن
1 بسوختیم و ز ما هیچ بر نیامد دود به درد عمر شد و ناله مان کسی نشنود
2 نفس برید و دل از مهر همنفس نبرید غنود بخت و دمی یار در برم نغنود
1 حذرای عاقلان غافل وار حذر ای جاهلان غفلت کار
2 زین گذرگاه دیو نفس شکر زین بیابان غول روح شکار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به