جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون
جهان ملک خاتون

تا دلم را کرده ای مأوای از جهان ملک خاتون غزل 673

غزل 673 ام از 1809 غزلیات

تا دلم را کرده ای مأوای خود

1 تا دلم را کرده ای مأوای خود من ندارم در غمت پروای خود

2 منّتی باشد به عید روی تو گر کنی قربان مرا در پای خود

3 چشم ما بین تا به خود عاشق شوی سرو جانم بر قد و بالای خود

4 چشم و روی و زلف و خال و رنگ و بوی خوب داری هر یکی بر جای خود

5 عنبر و کافور و عود و مشک ناب کرده ای هرچار را لالای خود

6 عالمی شیدا و حیران کرده ای دلبرا بر روی شهرآرای خود

7 سرو چون قدّ تو را در باغ دید شرمش آمد از قد زیبای خود

8 سرگذشتم دوش بی روی تو بود زآب چشم شوخ خون پالای خود

9 گر بجویی در همه ملک جهان کی توانی یافتن همتای خود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تا دلم را کرده ای مأوای خود

شاعر شعر تا دلم را کرده ای مأوای خود چه کسی است ؟

شاعر شعر تا دلم را کرده ای مأوای خود جهان ملک خاتون می باشد.

شعر تا دلم را کرده ای مأوای خود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر تا دلم را کرده ای مأوای خود چیست ؟

قالب شعر تا دلم را کرده ای مأوای خود غزل است

مضمون اصلی شعر تا دلم را کرده ای مأوای خود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر