- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا به کی این صبح و این شام مکرر بگذرد حیف باشد عمر اگر زینسان سراسر بگذرد
2 ای خوشا آن صبح کز رویی منور بر دمد وان شب دلکش که با مویی معنبر بگذرد
3 ترسمت ای خفته در دامان کوهی سیل خیز خواب نگذاری ز سر تا آبت از سر بگذرد
4 کوش تا جاوید در زحمت نمانی ورنه عمر بگذرد آخر چه سود از آن که خوشتر بگذرد
5 خیمه برتر زد ز دل سلطان عشق او ولی سالها ماند خراب آنجا که لشکر بگذرد
6 باورم ناید که آبی جان ببخشد جاودان چشمه ی حیوان مگر از خاک آن در بگذرد
7 چاک سازد عاشق اول سینه وانگه جامه را تیغ عشق اول بسر آنگه ز مغفر بگذرد
8 زندگی بی جان نشاید کرد در عالم نشاط بگذر از عمری که دور از روی دلبر بگذرد