تا دیده و دل در سر زلفین از جهان ملک خاتون غزل 1080

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

تا دیده و دل در سر زلفین تو بستیم

1 تا دیده و دل در سر زلفین تو بستیم واندر طلب وصل تو جان بر کف دستیم

2 در زلف پریشان تو مجموع گرفتار وز نرگس شهلات نه مخمور و نه مستیم

3 ما وصل تو خواهیم که آیی بر آغوش دیدار نمایی نه که خورشید پرستیم

4 برخاسته ای از سر مهرم چه توان کرد با آنکه ز جان در غم روی تو نشستیم

5 هر چند نداری سر وصل من مسکین ما از دل و جان بنده و مشتاق تو هستیم

6 بنمای تو خورشید جمال رخ خود را در صبحدمی تا صلواتی بفرستیم

7 ما آب رخ خود به جهانی نفروشیم چون خاک ره آخر چه سبب پیش تو پستیم

عکس نوشته
کامنت
comment