- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا در آمد خط شبرنگ تو پیرامن ماه کسوت حسن تراشد علم از شعر سیاه
2 آنچنان کز شکرت سبزه دمیدست و نبات از لب چشمه حیوان ندمد مهر گیاه
3 حبذا طالع فرخنده آنکس که فتد نظرش بر رخ میمون تو هر روز پگاه
4 چشمم از خیل خیال تو از آن محرومست که گذر می نتوان کرد ز دریا بشناه
5 گفتم ایدل چه گنه دید دلارام ز تو کت بسیمین ذقن افکند چو یوسف در چاه
6 گفت کز بهر خدا تهمت بیهوده مکن ستمی میکند او ورنه که کردست گناه
7 ور بخون ریختنم میل کنی بهر دلت کند اینکار بچشم ابن یمین بی اکراه