1
تا مهر رخ تو دل برانگیخت
بس چشمه ی خون ز دیدگان ریخت
2
گویی ز ازل خدای بی چون
با مهر تو خاک ما برانگیخت
3
عشق رخت ای نگار گلبوی
با این دل تنگ ما برآمیخت
4
گم گشته دلم ولی جهانی
خاک در تو به دیده می بیخت
5
آن غمزه ی آهوان شوخت
بس فتنه که در جهان برانگیخت