جامی

جامی

جامی
جامی

تا ز آتش تب شمع رخت تاب گرفته ست از جامی غزل 247

غزل 247 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

تا ز آتش تب شمع رخت تاب گرفته ست

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 تا ز آتش تب شمع رخت تاب گرفته ست بس شعله کزان دردل احباب گرفته ست

2 بیمار تو شد دل ز لبت چاشنیی بخش کش آرزوی شربت عناب گرفته ست

3 در دیده دگر خواب خیال است که بینم زینسان که خیال تو ره خواب گرفته ست

4 هر سجده که در عمر خود آرد همه سهو است آن کس که جز ابروی تو محراب گرفته ست

5 گو شمع به کنجی بنشین کز رخت امشب کاشانه ما را همه مهتاب گرفته ست

6 هر جا ز لطافت سخنی رفت دهانت بس نکته که بر غنچه سیراب گرفته ست

7 جامی که همه جام می ناب گرفتی تا دیده رخت ترک می ناب گرفته ست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تا ز آتش تب شمع رخت تاب گرفته ست

شاعر شعر تا ز آتش تب شمع رخت تاب گرفته ست چه کسی است ؟

شاعر شعر تا ز آتش تب شمع رخت تاب گرفته ست جامی می باشد.

شعر تا ز آتش تب شمع رخت تاب گرفته ست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر تا ز آتش تب شمع رخت تاب گرفته ست چیست ؟

قالب شعر تا ز آتش تب شمع رخت تاب گرفته ست غزل است

مضمون اصلی شعر تا ز آتش تب شمع رخت تاب گرفته ست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.