تا به فن دلربایی آن صنم از اسیری لاهیجی غزل 232

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

تا به فن دلربایی آن صنم استاد شد

1 تا به فن دلربایی آن صنم استاد شد خانه صبرم ز عشقش سخت بی بنیاد شد

2 وه چه بی رحم است آن عیار شوخ بیوفا کز جفا و جور او عالم پر از فریاد شد

3 در غم هجران او بگذشت عمر من دریغ خود نمی دانم ز وصلش کی بخواهم شادشد

4 از هوای روی جانان آتشی در جان ماست عاقبت زین سوز خواهد خاک من بربادشد

5 چشم شوخش خون مردم را بفتوی که ریخت؟ یارب این خونخوار کافر کیش چون جلاد شد

6 داد کز ما شد جدا بی جرم یار مهربان برمن از طعن رقیبان این همه بیداد شد

7 ناله زار اسیری هیچ تأثیری نکرد در دل سختش که گویی مرمر و فولاد شد

عکس نوشته
کامنت
comment