تا سر ما کشتگان آن تندخو از جویای تبریزی غزل 238

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

تا سر ما کشتگان آن تندخو بر کف گرفت

1 تا سر ما کشتگان آن تندخو بر کف گرفت شد چنان سرخوش که پنداری کدو بر کف گرفت

2 آب گردد بس که از شرم صفای عارضش دست از آن آیینه می‌شویم که او بر کف گرفت

3 گفت ازین مو هم فزون‌تر عاقبت کاهد تنت وقت گفتن تار زلف آن جعد مو بر کف گرفت

4 سیر دارد گلشن رخساره‌اش از عکس جام تا گل پیمانه آن آیینه رو بر کف گرفت

5 ساغر پیمانه کی بر آتشم آبی زند بعد از این باید مرا جویا سبو بر کف گرفت

عکس نوشته
کامنت
comment