1 تا پرده ز صورتش برافتاد آتش به سرای آذر افتاد
2 صبر از دل من مخواه در عشق کشتی نرود چو لنگر افتاد
3 خط سر زد از آن لبان شیرین طوطی به میان لشکر افتاد
4 بیرون نرود به هیچ دستان سری که ز عشق بر سر افتاد
5 ما را به سر از محبت دوست هر لحظه هوای دیگر افتاد
6 مردیم ز درد شام هجران دیدار به صبح محشر افتاد
7 از خال و خط تو آتش رشک در طبلهٔ مشک و عنبر افتاد
8 مژگان تو دید تا فروغی کار دل او به خنجر افتاد
دیدگاهها **