تا پرده ز رخسار چو ماه از عمادالدین نسیمی غزل 74

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

تا پرده ز رخسار چو ماه تو برافتاد

1 تا پرده ز رخسار چو ماه تو برافتاد از پرده بسی راز نهانی به در افتاد

2 بود آتش رخسار تو چون میوه توحید از بهر کلیم آتش از آن در شجر افتاد

3 با لاله صبا شرح گل روی تو می کرد دلسوخته را آتش غم در جگر افتاد

4 مرغی که برش خرمن هستی به جوی بود دام شکن زلف تو را دید و درافتاد

5 چشم تو نظر با دل صاحب نظران داشت زان عاشق رویت همه صاحب نظر افتاد

6 ماه از هوس دیدن روی تو چو خورشید از روزنه در خانه و از در به در افتاد

7 بس چشم تر ما و لب خشک بسوزد چون آتش سودای تو در خشک و تر افتاد

8 تا غمزه فتان تو را شد هوس صید چندین دل سودازده بر یکدگر افتاد

9 چون سرمه کجا در نظر اهل دل آید آن کس که نشد خاک و بران رهگذر افتاد

10 پروانه مشتاق تو، ای شمع دل افروز از شوق به جان آمد و از بال و پر افتاد

11 شرح لب شیرین تو می کرد نسیمی نی ناله برآورد و فغان در شکر افتاد

عکس نوشته
کامنت
comment