- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا پرده ز رخسار چو ماه تو برافتاد از پرده بسی راز نهانی به در افتاد
2 بود آتش رخسار تو چون میوه توحید از بهر کلیم آتش از آن در شجر افتاد
3 با لاله صبا شرح گل روی تو می کرد دلسوخته را آتش غم در جگر افتاد
4 مرغی که برش خرمن هستی به جوی بود دام شکن زلف تو را دید و درافتاد
5 چشم تو نظر با دل صاحب نظران داشت زان عاشق رویت همه صاحب نظر افتاد
6 ماه از هوس دیدن روی تو چو خورشید از روزنه در خانه و از در به در افتاد
7 بس چشم تر ما و لب خشک بسوزد چون آتش سودای تو در خشک و تر افتاد
8 تا غمزه فتان تو را شد هوس صید چندین دل سودازده بر یکدگر افتاد
9 چون سرمه کجا در نظر اهل دل آید آن کس که نشد خاک و بران رهگذر افتاد
10 پروانه مشتاق تو، ای شمع دل افروز از شوق به جان آمد و از بال و پر افتاد
11 شرح لب شیرین تو می کرد نسیمی نی ناله برآورد و فغان در شکر افتاد