1 تا غنچهٔ دل بلبل گل پیرهنی شد هر قطرهٔ خون در تن زارم چمنی شد
2 ای جان جهان کشتهٔ الماس ستم را هر رگ به تن از درد تو تار کفنی شد
3 عنوان:شوخی ات چون شیوهٔ عاشقکشی بنیاد کرد
4 شوخی ات چون شیوهٔ عاشقکشی بنیاد کرد فتنه را چشم تو سرخیل صف بیداد کرد
5 می کنم جا در دل سنگین به زور عاجزی بازوی ضعفم تواند کار صد فرهاد کرد
دیدگاهها **