1 تا نفس کم و کاست نخواهد آمد یار تو به درخواست نخواهد آمد
2 آن میباید که تو نباشی اصلاً کاین کار به تو راست نخواهد آمد
1 لعل گلرنگت شکربار آمدست قسم من زان گل همه خار آمدست
2 گو لبت بر من جهان بفروش ازانک صد جهان جانش خریدار آمدست
1 هر که درین درد گرفتار نیست یک نفسش در دو جهان کار نیست
2 هر که دلش دیدهٔ بینا نیافت دیدهٔ او محرم دیدار نیست
1 آفتاب رخ تو پنهان نیست لیک هر دیده محرم آن نیست
2 هر که در عشق ذره ذره نشد پیش خورشید پایکوبان نیست
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند