- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا صبا طره شبرنگ تو را برهم زد روزگار دل آسوده ما برهم زد
2 شاخهای گل و نسرین چو بخوبی کردند با تو دعوی همه را باد صبا برهم زد
3 درد ما را نشد امید دوا گر چه طبیب دفتر خویش بسی بهر دوا برهم زد
4 چشم سیار جهان مثل ندیدت هر چند نسخه چهره گشایان خطا برهم زد
5 صد سبب ساخته بودیم پی وصل تولیک هرچه ما ساخته بودیم قضا برهم زد
6 بر صف دردکشان محتسب شهر گذشت سلک جمعیت ارباب صفا برهم زد
7 جامی آن سرو جز اوصاف رخ خویش نیافت گر چه صد ره چو گل اوراق مرا برهم زد