- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا جان ما گذشت ازین قیل و قالها دل را به یاد روی تو ذوقست و حالها
2 تا شسته شد ز لوح دلم نقش غیر دوست جان مرا به اوست مدام این وصالها
3 تا کردهام به حسن تو تشبیه ماه و خور دارم ز روی تو همهدم انفعالها
4 تا آفتاب روی تو دیدم در اوج حسن دیگر ندید کوکب بختم و بالها
5 اهل گمان که بهره ندارند از یقین دارند در ره تو عجایب خیالها
6 در بزم وصل تو چو دلم شاد و خرمست جانم رهید از غم هجر و ملالها
7 حسنی چنین که دید، اسیری نمیتوان گفتن بیان شمه آن ماه و سالها