تا دلم را پا در آن کو بسته شد از جامی غزل 344

تا دلم را پا در آن کو بسته شد

1 تا دلم را پا در آن کو بسته شد راه رفتارم ز هر سو بسته شد

2 ناقه عزم جهان پیمای را بر سر آن کوی زانو بسته شد

3 بهر چشم بد دل من پر دعا همچو تعویذش به بازو بسته شد

4 آن میان آمد چو مویم در خیال رشته جانم به آن مو بسته شد

5 شیشه دل را به فکر قامتش در درون صد نخل دلجو بسته شد

6 چشم من ناید به هم شبها مگر نوک مژگانم به ابرو بسته شد

7 از سخن جامی چه لافد کش زبان پیش آن لعل سخنگو بسته شد

عکس نوشته
کامنت
comment