1 تا گشت دلم ز عشق پابست غمت از پای فتاد جانم از دست غمت
2 از شوق گلستان رخت مرغ دلم چون بلبل بی نوای شد مست غمت
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ساقی بده می که بود مستیش فنا تا وارهاندم ز خمار منی و ما
2 زان باده که چون که بنوشیم جرعه فارغ کند ز غصه دنیا و دین مرا
1 مقتدای دین حسن خیر الانام آنکه شهر بصره شد او را مقام
2 داشت در همسایه یک آتشپرست نام او شمعون و چون پروانه مست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **