- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا بود جان در بدن یا در دهن نطق مقالم روز و شب مداح اولاد رسول بیهمالم
2 فیض این منصب ز بیچون شد نصیب ماه و سالم منت ایزد را که میمون و مبارک گشته فالم
3 خضروش اکنون به آب زندگانی بردهام بی دم به دم معراج قرب کبریا را میکنم طی
4 در کمیت حق شناسی گرم جولانم پیاپی یعنی از مدح رسول هاشمی با عترت وی
5 گر به تکمیل اصول خمسهام باشد تزلزل یار تحصیل فروعم اندکی باشد تجاهل
6 شبهه ابلیس را از دل زدودم با توکل بر ولای حیدر و آلش زدم دست توسل
7 گرچه از عصیان حریفی نیست اندر نشاتینتم ور گناه و و روسیاهی شهره اندر خافقینم
8 چونکه خاک آستان شهریار عالمینم چون سگ کوی عزیز حضرت زهرا حسینم
9 یادم آمد موسم جان دادن دلبند زهرا آن زمان کافتاد از زین بر زمین مظلوم و تنها
10 دست و خنجر شمر بیدین شد به قتل وی مهیا بر زمین بنهاد روی خود برای شکر یکتا
11 شکر الطاف تو یا رب چو نکنم با این سعادت کز وفا کردی نصیبم عاقبت فیض شهادت
12 کردم از خون گلوی خود وضو بهر عبادت بذل جان تا بود ما را بوده دایم رسم و عادت
13 من از آنروزی که بر کف سر گرفتم بهر سودا از تو در عهد الست این روز را کردم تمنا
14 گر شود سر تا بپا جسمم نشان تیر اعدا یا که بیغسل و کفن مانند تنم بیسر به صحرا
15 گر همیبارد به سر شمشیر چون ابر مطیرم جمله را در ادعای دوستی منت پذیرم
16 و زدم چونان تسلیم و رضایت سر نگیرم نیست جز یاد وصالت آرزویی در ضمیرم
17 چون سمند در هوایت گر کنم منزل در آتش یا کنم هر ساعتی صد بار از تاب عطش غش
18 تیرباران حوادث را تنی دارم بلاکش لیک هستم از گناه شیعیان خود مشوش
19 وعده کردم تا فدا سازم براهت از وفا سر در زمین کربلا گردد مرا صدپاره پیکر
20 این من و این کربلا این کوفیان با تیغ و خنجر این سرو این پیکر من با جراحات مکرر
21 این گلوی اصغر شماهه و آن نوک پیکان این عروس قاسم و آن حجله گاه خهاک میدان
22 این دو دست حضرت عباس و آن شمشیر بران این علیاکبر و آن حالت لیلای گریان
23 این تن تنها من و نکوفیان و آن دلیری این زمان بیپرستار منن و آن دستگیری
24 این ره شام خراب و آن زینب من آن اسیری این نغل و زنجیر و زینالعابدین با این حقیری
25 آن ره شام خراب آن کودکان مضطر من آن رهبازار شام و عترت غمپرور من
26 آن نگاه مردم نامحرم و این خواهر من آن یزید و شرب و چوب خیزران، این سر من