1 تا مهر جمال تو هویدا شده است از پرتو او دو کون پیدا شده است
2 تا دیده برخسار تو بینا شده است جان و خردم ز دیده شیدا شده است
1 زاد راه او فغان و زاریست عزت و دولت همه در خواریست
2 گر تو خواهی دولت دیدار یار باش گریان همچو ابر نوبهار
1 برابر طور عشق ای دل ببین نور تجلی را که تا بیخود شوی از خود بدانی طور و موسی را
2 مرا دعوت مکن واعظ بحوران از قصور خود که ما دیدار میخواهیم نه دنیا(و) نه عقبی را
1 ای پرتو جمال تو نورالیقین ما گیسوی عنبرین تو حبل المتین ما
2 افسون غمزه تو دلم را ز ره ببرد چشمت برهزنی شده سحر مبین ما