-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا دیده ام چو گل به ته پیرهن تو را گلبرگ ناز خوانده ام از لطف تن تو را
2 از تار و پود رنجه شود نازنین تنت به گر کنند جامه زبرگ سمن تو را
3 تو آن بتی که هیچ برهمن به بتکده بت را نداشت دوست بدینسان که من تو را
4 آن ترک کافری تو که بهر هلاک من گردند نامزد ز خطا و ختن تو را
5 مژده دهی که جان تو بس نرخ بوسه ام پیش آر سر که بوسه زنم بر دهن تو را
6 کس نیست کز ترانه تو نیست در سماع دستان دیگر است به هر انجمن تو را
7 جانان که جان توست ز تو سایه برگرفت جامی چه ممکن است دگر زیستن تو را