جامی

جامی

جامی
جامی

تا دیده ام چو گل به ته پیرهن تو را از جامی غزل 30

غزل 30 ام از 3391 واسطة العقد - غزلیات

تا دیده ام چو گل به ته پیرهن تو را

1 تا دیده ام چو گل به ته پیرهن تو را گلبرگ ناز خوانده ام از لطف تن تو را

2 از تار و پود رنجه شود نازنین تنت به گر کنند جامه زبرگ سمن تو را

3 تو آن بتی که هیچ برهمن به بتکده بت را نداشت دوست بدینسان که من تو را

4 آن ترک کافری تو که بهر هلاک من گردند نامزد ز خطا و ختن تو را

5 مژده دهی که جان تو بس نرخ بوسه ام پیش آر سر که بوسه زنم بر دهن تو را

6 کس نیست کز ترانه تو نیست در سماع دستان دیگر است به هر انجمن تو را

7 جانان که جان توست ز تو سایه برگرفت جامی چه ممکن است دگر زیستن تو را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تا دیده ام چو گل به ته پیرهن تو را

شاعر شعر تا دیده ام چو گل به ته پیرهن تو را چه کسی است ؟

شاعر شعر تا دیده ام چو گل به ته پیرهن تو را جامی می باشد.

شعر تا دیده ام چو گل به ته پیرهن تو را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر تا دیده ام چو گل به ته پیرهن تو را چیست ؟

قالب شعر تا دیده ام چو گل به ته پیرهن تو را غزل است

مضمون اصلی شعر تا دیده ام چو گل به ته پیرهن تو را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر