- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا کمند وحدت دل کرده ام موی تو را تکیه گاه خویش کردم طاق ابروی تو را
2 گر به صد پیراهن یوسف بپیچی باز هم با دماغ آشفتگی ها می برم بوی تو را
3 بی نیازی ها تو را از ناز هم بیگانه کرد خوب می دانم تو را طبع تو را خوی تو را
4 وحشی چشم تو الفت با کسی نگرفته است رام کی کس می تواند کرد آهوی تو را؟
5 راستی بالذات یک مو نیست در زلف کجت کس مسلمان کی تواند کرد هندوی تو را؟
6 جویبار دیدهٔ خود را اگر دریا کنم کی توان در بر کشیدن سرو دلجوی تو را؟
7 از ازل با غم سعیدا استخوان پرورده است کی شود خون شیر مادر طفل بدخوی تو را؟