1 تا دعوت دولت تو در گوشم شد هر زهر که داد بخت بدنوشم شد
2 آن روز که گفته تو در گوشم شد از نغمت پاک خود فراموشم شد
1 شد مشک شب چو عنبر اشهب شد در شبه عقیق مرکب
2 زان بیم کافتاب زند تیغ لرزان شده ز گردون کوکب
1 گه وداع بت من مرا کنار گرفت بدان کنار دلم ساعتی قرار گرفت
2 وصال آن بت صورت همی نبست مرا بدان زمان که مرا تنگ در کنار گرفت