تا کرد جا به گوشم آوازه جمالت از جامی غزل 32

تا کرد جا به گوشم آوازه جمالت

1 تا کرد جا به گوشم آوازه جمالت خلوتسرای دل شد جولانگه خیالت

2 در هجر تو بمردم نشنیده بوی وصلت در دام تو فتادم نادیده زلف و خالت

3 تو شاه ملک حسنی من تنگدل گدایی در خاطرم نگنجد اندیشه وصالت

4 شرح ملامت خویش از هجر تو چه گویم ترسم که طبع نازک گیرد ازان ملالت

5 بر آسمان نتابد ماهی به احترامت دربوستان نروید سروی به اعتدالت

6 از آسمان مه افتد در سجده بر زمینت گر بر زمین بتابد یک گوشه از هلالت

7 گفتی که سرخ رو شد جامی ز نظم رنگین آری ز گفته خود دارد بسی خجالت

عکس نوشته
کامنت
comment