- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا که من نرد وفا با رخ تو باخته ام مهره ی مهر تو در طاس غم انداخته ام
2 بار هجران تو بر جان من امروزی نیست با غم عشق تو عمریست که در ساخته ام
3 همچو پروانه سرگشته به شمع رخ دوست بی تکلّف دو جهان را همه در باخته ام
4 از دل و جان و جوانی همه بیگانه شدم تا سگی را به سر کوی تو بشناخته ام
5 سالها تا به فراز و به نشیب شب هجر باد پایان وفا را به جهان تاخته ام
6 آنچنان واله و شیدای تو گشتم که ز شوق بارها دیده ی خود دیده و نشناخته ام
7 طوطیی بود سخنگوی به مدح تو زبان از غم هجر تو اکنون بتر از فاخته ام
8 سرزنش ارچه کنم بار رقیبم که چو سرو با وجود شب وصل تو سر افراخته ام
9 خبرت نیست که از بوی تو ای جان و جهان همچو موم از غم هجران تو بگداخته ام