تا اختیار کردم سر منزل رضا از فروغی بسطامی غزل 1

فروغی بسطامی

آثار فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

تا اختیار کردم سر منزل رضا را

1 تا اختیار کردم سر منزل رضا را مملوک خویش دیدم فرماندهٔ قضا را

2 تا ترک جان نگفتم آسوده‌دل نخفتم تا سیر خود نکردم، نشناختم خدا را

3 چون رو به دوست کردی، سر کن به جور دشمن چون نام عشق بردی، آماده شو، بلا را

4 دردا که کشت ما را شیرین لبی که می‌گفت من داده‌ام به عیسی انفاس جان‌فزا را

5 یک نکته از دو لعلش گفتیم با سکندر خضر از حیا بپوشید سرچشمهٔ بقا را

6 دوش ای صبا از آن گل در بوستان چه گفتی کاتش به جان فکندی مرغان خوش نوا را

7 بخت ار مدد نماید از زلف سر بلندش بندی به پا توان زد صبر گریز پا را

8 یا رب چه شاهدی تو کز غیرت محبت بیگانه کردی از هم، یاران آشنا را

9 آیینه رو نگارا از بی‌بصر حذر کن ترسم که تیره سازی دلهای با صفا را

10 گر سوزن جفایت خون مرا بریزد نتوان ز دست دادن سر رشتهٔ وفا را

11 تا دیده‌ام فروغی روشن به نور حق شد کمتر ز ذره دیدم خورشید با ضیا را

عکس نوشته
کامنت
comment