تا من افتادم به دام، افتاد از آذر بیگدلی غزل 107

آذر بیگدلی

آثار آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

تا من افتادم به دام، افتاد غوغا در قفس؛

1 تا من افتادم به دام، افتاد غوغا در قفس؛ کس درین غوغا به من مشکل دهد جا در قفس

2 در چمن، از نالهٔ مرغان، کسی امشب نخفت؛ عندلیبی تازه افتاده است گویا در قفس!

3 نه همین مرغ چمن، از ناله‌ام در ناله بود؛ تا من افتادم به دام، افتاد غوغا در قفس

4 از فراموشی صیادم، دل آمد در فغان بشنوم از عندلیبی ناله هرجا در قفس

5 نیست با ذوق اسیری، از بهارم آگهی؛ بر مشامم می‌خورد بوی گل، اما در قفس!

6 خون کنی از نغمه‌ام تا کی دل ای مرغ چمن؟ می‌توانم کرد من هم ناله، اما در قفس!

7 ای که می‌گیری سراغ ما و دمساز ما دی به باغ، امروز در دامیم و فردا در قفس!

8 گفتی آذر روز و شب از چیست نالان در عراق؟! از هم‌آوازان خود مانده است تنها در قفس!

عکس نوشته
کامنت
comment