تا دلم شد در خم آن از ابن یمین فریومدی غزل 233

ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

تا دلم شد در خم آن طره مشکین نهان

1 تا دلم شد در خم آن طره مشکین نهان گشت شادی از دل غمگین این مسکین نهان

2 بر بنا گوش چو صبحش زلف همچون شام من گوئیا کافور دارد زیر مشک چین نهان

3 کفر زلف اوست دینم هر که خواهی گو بدان کفر باشد گر زبیم خلق دارم دین نهان

4 دارم اندر چین زلف کژ نهاد او دلی راست چون صاع ملک دربار بن یامین نهان

5 میکند در خنده پیدا عقد پرویین ز آفتاب ز آفتاب ار چند گردد رسته پروین نهان

6 روز من شد تیره شب با آفتاب عارضت گشت زیر سایه زلفین چین بر چین نهان

7 ماهرویا سیم اگر درسنگ باشد پس چرا کرده ئی در سینه سیمین دل سنگین نهان

8 با تو مهر ما و با ما کین تو پیدا شدست خود کجا ماند بگیتی بیش مهر و کین نهان

9 گر شود سوز دل ابن یمین پیدا رواست کی بماند آتش اندر سوخته چندین نهان

عکس نوشته
کامنت
comment