تا از هوای مغبچگان از امیرعلیشیر نوایی غزل 238

امیرعلیشیر نوایی

آثار امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

تا از هوای مغبچگان ناتوان شدم

1 تا از هوای مغبچگان ناتوان شدم در دیر خاک درگه پیر مغان شدم

2 خاک ره من اهل نظر سرمه میکنند زاندم که خاک درگه آن آستان شدم

3 پیرانه سر اگر نه جوانیست در سرم بهر چه عاشق رخ آن دلستان شدم

4 ز اقبال درد عشق منم عالمی دگر ورنه ز چشم و دل ز چه دریا و کان شدم

5 در عشق آن پری که نشانش پدید نیست اندر میان اهل جنون بی نشان شدم

6 از بیم خیل غم وطنم گشت میکده غم نیستم کنون که بدارالامان شدم

7 وارستم از بلای خودی تا به دست عشق آواره رمیده بی‌خانمان شدم

8 فانی زیاده زین نتوانم عیان نمود کآشفته این چنین ز هوای فلان شدم

عکس نوشته
کامنت
comment