1 تا بنده شد از هوا قرین هوسی جز ناله ز بنده بر نیاید نفسی
2 فریاد رسم نیست بغیر از تو کسی فریاد ز دست چون تو فریاد رسی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ایا بجود و بآزادگی بدهر مثل جهان بکلک تو و کف تو فکنده امل
2 چگونه رنجه نباشم برنج تو ؟ که مرا ز نعمت تو بود مغز استخوان بمثل
1 تا بود ز روی مهر لاف من و تو در خواب ندید کس خلاف من و تو
2 چون تیر شده اکنون می صاف من و تو مادر نه بهم برید ناف من و تو ؟
1 از هری گر سوی اوغان شوی،ای باد شمال باز گویی زهری پیش ملک صورت حال
2 گویی : آن شهر،کجا بود دل بخت بدو شادمان همچو دل مرد سخی وقت نوال
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به