1 تا بنده شد از هوا قرین هوسی جز ناله ز بنده بر نیاید نفسی
2 فریاد رسم نیست بغیر از تو کسی فریاد ز دست چون تو فریاد رسی
1 ای شاه ، جهان زود بکام تو شود دینار و درم زود بنام تو شود
2 آزاده بسی زود غلام تو شود دین تو سن دهر زود رام تو شود
1 از شست ، شها ، چو ناوکی بگذاری در تیره شب از دیده سبل برداری
2 بر کرۀ شبدیز چو ران بفشاری کیمخت زمین بماه نو بنگاری
1 گفتم : بکنم دو دست کوتاه از تو دل بر کنم ، ای صنم ، بیک راه از تو
2 اکنون چو برید خواهم ، ای ماه ، از تو از جان کنم آغاز ، پس آنگاه از تو