-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا دهان او لبالب شد ز نوش غنچه را در پوست خون آمد به جوش
2 بزم او بهتر ز گلگشت بهشت نام او خوش تر ز الهام سروش
3 با غمش تا طاقتی داری بساز در پیاش تا ممکنت باشد بکوش
4 صید قید او نمییابد خلاص مست جام او نمیآید به هوش
5 با چنان صورت چسان بندم نظر با چنین آتش چسان مانم خموش
6 میخرم خار جفایش را به جان میکشم بار گرانش را به دوش
7 ما و گلزاری که از نیرنگ عشق گل بود خاموش و بلبل در خروش
8 تا پیامش بشنوی از هر لبی پنبهٔ غفلت برون آور ز گوش
9 رهزن آدم شد آن خال سیاه آه از این گندمنمای جوفروش
10 دوش در خوابش فروغی دیدهایم تا قیامت سرخوشیم از خواب دوش