فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

تا خیل غمش در دل ناشاد از فروغی بسطامی غزل 207

غزل 207 ام از 549 غزلیات

تا خیل غمش در دل ناشاد من آمد

1 تا خیل غمش در دل ناشاد من آمد هر جا که دلی بود به امداد من آمد

2 سودای سر زلف کمندافکن ساقی سیلی است که در کندن بنیاد من آمد

3 هر سیل که برخاست ز کهسار محبت اول به در خانهٔ آباد من آمد

4 هر جا که بیان کرد کسی قصهٔ یوسف حال دل گم گشته خود یاد من آمد

5 هر شب که فلک زان مه بی مهر سخن گفت یک شهر به فریاد ز فریاد من آمد

6 زلفش به عدم گر کشدم هیچ غمی نیست کاین سلسله سرمایهٔ ایجاد من آمد

7 از چنگل شاهین اجل باک ندارد هر صید که در پنجهٔ صیاد من آمد

8 پیداست که از آب بقا خضر ندیده‌ست آن فیض که از خنجر جلاد من آمد

9 فریاد که داد از ستمش می‌نتوان زد بیدادگری کز پی بیداد من آمد

10 یک آدم عاقل نتوان یافت فروغی شهری که در آن شوخ پری زاد من آمد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تا خیل غمش در دل ناشاد من آمد

شاعر شعر تا خیل غمش در دل ناشاد من آمد چه کسی است ؟

شاعر شعر تا خیل غمش در دل ناشاد من آمد فروغی بسطامی می باشد.

شعر تا خیل غمش در دل ناشاد من آمد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر تا خیل غمش در دل ناشاد من آمد چیست ؟

قالب شعر تا خیل غمش در دل ناشاد من آمد غزل است

مضمون اصلی شعر تا خیل غمش در دل ناشاد من آمد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر