تا مرا دیده ز دیدار از جهان ملک خاتون غزل 156

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

تا مرا دیده ز دیدار تو مهجور شدست

1 تا مرا دیده ز دیدار تو مهجور شدست بی تکلف دلم از درد تو مهجور شدست

2 تا برفتی ز برم ای بت بگزیده ی من صبر و آرام و قرار از دل ما دور شدست

3 دل برفت از بر من تا تو برفتی ز برم واین زمان هم نفس آن مه منظور شدست

4 نرگس شوخ ورا بین که چو شورانگیزست مست بودست و ببین باز چه مخمور شدست

5 شمع و کاشانه ی جانی و جهانی دانم بی فروغ رخ زیبای تو بی نور شدست

6 تا به من خیل خیال تو مظفّر گشتست لشکر عشق تو بر دل همه منصور شدست

7 شهد شیرین لب او که دوای دل ماست نیک بنگر که ز آمد شد زنبور شدست

8 شاهباز دل سرگشته که گردد به جهان باز پیش غم عشق تو چو عصفور شدست

9 وصف رخسار ترا من نتوانم گفتن نازنینا به جهان حسن تو منشور شدست

عکس نوشته
کامنت
comment