تا چون نیم به لب، لب جانان نمی‌رسد از سعیدا غزل 270

تا چون نیم به لب، لب جانان نمی‌رسد

1 تا چون نیم به لب، لب جانان نمی‌رسد آوازه‌ای به گوش من از جان نمی‌رسد

2 باری است اوفتاده حمایل به گردنم این دست تا به دامن خوبان نمی‌رسد

3 هم‌صحبتان پخته طلب کن که چون کباب جز سوختن ز صحبت خامان نمی‌رسد

4 ما را چه احتیاج به دارالشفای دل دردی است درد ما که به درمان نمی‌رسد

5 از دست کوتهی است سعیدا اشارتی تا دامنی که چاک گریبان نمی‌رسد

عکس نوشته
کامنت
comment