تا دبدبه حسن تو افتاد از ابن یمین فریومدی غزل 188

ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

تا دبدبه حسن تو افتاد در آفاق

1 تا دبدبه حسن تو افتاد در آفاق نآمد نفسی بیغم دل بر لب عشاق

2 مشتاق توأم جفت غمم بهر چه داری دریاب که شد طاق زغم طاقت مشتاق

3 درد دل ما را بلب لعل دوا کن در جان چو رسد زهر چه سو دست ز تریاق

4 در سر هوسم هست که با چون تو نگاری کز غایت لطفت بدلی نیست در آفاق

5 نوشم دوسه می جز می و جز تو دگری نه می نوش بدینسان و میندیش ز انفاق

6 با دختر رز جفت تمتع نتوان شد تا عصمت و تقوی ننهی بر طرف طاق

7 من ابن یمینم شده مشهور برندی نه زاهد سالوسم و نه صوفی زراق

عکس نوشته
کامنت
comment