-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا که بکام مدعی شد لب جانفزای تو شب همه شب بلب رسد جان من از هوای تو
2 گر تو بغیر من بسی یار گرفته هر کسی من همه خصم عالمی آمده ماسوای تو
3 غیر گریزد از جفا میطلبد زتو وفا زین دو گزیده من بجان در دو جهان رضای تو
4 حاجی اگر ذبیحه ای کرد فدات در منا من طلبم هزار جان تا که کنم فدای تو
5 طالب صبح سر کند با شب تیره لاجرم وعده قیامت ار بود میطلبم بقای تو
6 گوش دلم بمطربان وقف سماع شد از آن چون ززبان چنگ و نی میشنوم نوای تو
7 عشق گرفته دامنم گرچه فنا شود تنم مانده بجای ای صنم عشق تو بالقای تو
8 مفتخرند قدسیان زآنکه شدند عرش سا من زهمه گزیده ام خاک در سرای تو
9 توشه بزم وحدتی مشعله سوز کثرتی حیدر احمد آیتی شاه بود گدای تو
10 دل شده گنج حکمتش دیده چراغ وحدتش آشفته در میان جان داده بتا چو جای تو