تا بسته ای به طره عنبرفشان گره از جامی غزل 877

تا بسته ای به طره عنبرفشان گره

1 تا بسته ای به طره عنبرفشان گره عشاق را فتاده به رگهای جان گره

2 می کرد شانه شرح جمال تو مو به مو ناگه فکند زلف تواش بر زبان گره

3 ساقی ز جام لعل تو یک نکته گفت دوش در حلق شیشه شد می چون ارغوان گره

4 خواهد فریب مرغ چمن باغبان که زد جعد بنفشه بر طرف بوستان گره

5 ما خون گشاده بهر شکرخنده اش ز چشم واو خوش به رغم ما زده بر ابروان گره

6 تاب گره نیاورد از لطف آن میان مفکن خدای را ز کمر بر میان گره

7 تا دید جامی آن گره زلف بر عذار صد آرزوست در دل مسکین ازان گره

عکس نوشته
کامنت
comment