- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مگر وزید نسیمی ز سرو سیمبر من که باز شعله برآورد آتش جگر من
2 خجسته باد طلوع تو ای سهیل یمانی که روز گشت به اقبال طلعتت سحر من
3 لبم ز سوز نفس سوخت دیده از تف گریه بسوخت آتش عشق تو جمله خشک و تر من
4 به گریه گفتم ازین در مرا مران به سر خود به خنده گفت بر این در میا دگر به سر من
5 ز دیدن تو که محروم مانده ام نه ز دوری ست که چون پری ز لطافت نهانی از نظر من
6 ز اشک و چهره به راه تو سیم و زر بکشیدم که خاک راه تو بهتر ز وجه سیم و زر من
7 مکن به علم نظر عیب من که در دل جامی جز این صفت نبود شیوه دگر هنر من