مگر به سعی توان دید جسم از جویای تبریزی غزل 15

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

مگر به سعی توان دید جسم لاغر ما

1 مگر به سعی توان دید جسم لاغر ما یک استخوان چو هلال است پای تا سر ما

2 همیشه سایهٔ عشق تو بود بر سر ما چکیدهٔ جگر آتش است گوهر ما

3 نوید وصل ترا احتیاج قاصد نیست که هر پریدن چشمی بود کبوتر ما

4 در آتشیم ز بس در هوای گمنامی چراغ دودهٔ عنقا بود سمندر ما

5 زدست و پا زدن آخر به هیچ جا نرسد در این محیط چو موج هوا شناور ما

6 زجوش گریه جلا یافت دیده ام جویا نکو زآب برون آمده است ساغر ما

عکس نوشته
کامنت
comment