-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد شبنم بی مهر روان بر ورق گل بلبل شده سرمست ز بوی عرق گل
2 بس ریخته ای خون صراحی تو در این باغ آتش به گلستان زده امشب شفق گل
3 اوراق پریشان شده اش صرف هوایی است صبحی که صبا طرح نموده سبق گل
4 حکم است که بی گل می گلرنگ ننوشند داغ است دل لاله وشان ز این نسق گل
5 بردار ز رخ پردهٔ ناموس جهان را سرپوش نکرده است کسی بر طبق گل
6 تدبیرگر جمله مهمات سعیدا از نکهت گل ساخته سد رمق گل