1 ای بخت بد که هیچ نبودم من از تو شاد هر لحظه ای ز زخم تو درد دگر کشم
2 بس آب گرم و باد خنک هر شبی که من از دیدگان ببارم و از سینه برکشم
3 یا پاره کن به قهر گریبان عمر من یا دامنی بده که بدان پای درکشم
1 دل از دولت همیشه شاد بادت که ما شادیم تا بینیم شادت
2 تو آنی کز خرد چیزی نماندست درین گیتی که آن ایزد ندادت
1 برترست از گمان ملک مسعود بادتا جاودان ملک مسعود
2 کام گردد به بوی نافه مشک چون بگوید زبان ملک مسعود
1 امیر غازی محمود رای میدان کرد نشاط مرکب میمون و گوی و چوگان کرد
2 زمین میدان بر اوج چرخ فخر آورد چو شاه گیتی رای نشاط میدان کرد