1 دو زلف یار عنبر می تراود جبینش نور اظهر می تراود
2 مگر فایز لبش را نام بردی که از لبهات شکر می تراود؟
1 اگر خواهی بسوزانی جهان را رخی بنما بیفشان گیسوان را
2 بت فایز اشارت کن به ابروت بکش تیغ و بکش پیر و جوان را
1 هنوزم بوی زلفش در مشام است هنوزم ذوق لبهایش به کام است
2 کجا فایز شود از ناله خاموش مگر آن دم که در خاکش مقام است