-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دو شینه دل از دوری دلبر گله میکرد تنگ از طمع وصل بخود حوصله میکرد
2 از آمد و شد گشت چنان قاصد آهم کز ضعف تو گویی طلب راحله میکرد
3 هر دم بسر کوی تو از بیم رقیبان چون چله نشین ورد زبان به سلمه میکرد
4 گر سخت نبد جان ز چه از رفتن جانان اندر قفس تن قدمی فاصل میکرد
5 میدید مرا پای دل از گریه به گل باز از زلف چه زنجیر چرا سلسله میکرد
6 دیشب که جرس هم نفس ناله ما بود از زمزمه خون در جگر قافله میکرد
7 نو شیفته همره ما بود که امشب تا آخر منزل سخن از ممشبه میکرد
8 هر لحظه کنم روی به یک سوی چه میبود گر عشق مرا عازم یک مرحله میکرد
9 در عشق چو (صامت) نبرد صرفه بجز غم ای کاش که این آرزو از سریله میکرد