1 دو نرگس مست و بی باک و ستمگر ز هندو جمع کرده چار لشکر
2 بدان عزمند فایز تا سحرگاه شبیخون آورد بر شهر کشمر
1 دل من همچو رستم در عتابست چو توران ملک سلم از او خرابست
2 رقیب گرسیوز و فایز سیاوش فرنگیس عشق و دل افراسیابست
1 دلم در گوشه چشمش مکین است نشسته تا ابد منزل گزین است
2 دل فایز گرفته خوش مقامی بلی خوشدل دل کوثر نشین است
1 به گلشن تا ز گل نام و نشانست حدیث بلبل و گل در میانست
2 جهان تا هست ذکر شعر فایز میان دوستان این داستانست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به