- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دو چشم مست تو فرهنگ هوشیارانند دو بند زلف تو زنجیر رستگارانند
2 مپوش چهره که از شرم روی و جلوه ی حسن بهر طرف که خرامی نقاب دارانند
3 گدای گوشه نشینم چه لاف مهر زنم بشهر شهره زعشق تو شهریارانند
4 چگونه منع توانم ترا ز الفت غیر امید گاهی و هر سو امید وارانند
5 بدیده اشک و بلب جان بسینه دل بازای ببین که بر سر راهت چه بی قرارانند
6 شب است و بخت من و یاد زلف او آنجا سپیده سر نزند کاین سیاهکارانند
7 بخاک شوره چه میباری ای خجسته سحاب چه کشتها ز تو در انتظار بارانند
8 چو پشت بر ره مقصود میروند چه باک که من پیاده و این همرهان سوارانند
9 جهان و بخت شهنشه نشاط و خاک درش خوش است مجلس و یاران بکام یارانند