1 دو روز عمر که خواه و نخواه می گذرد چنان که می بری آن را به راه، می گذرد
2 هزار تفرقه از گریه در دل است مرا چو آن دهی که از آنجا سپاه می گذرد
3 دوند سوی خیابان به دیدنش گل ها چو کوچه ای که ازان پادشاه می گذرد
4 نگاه کوته اگر اوفتاده، مژگان بین که همچو غنچه ز طرف کلاه می گذرد
5 ز باد صبح، محیط کرم به موج آمد پیاله گیر که وقت گناه می گذرد
6 سلیم می گذرد هرچه هست در عالم ولی ببین به چه روز سیاه می گذرد