-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دو روزی کز قضا بایست با این کاروان باشم مرا کم قیمتی نگذاشت بر طبعی گران باشم
2 به قید سخت رویانم، ملایم طینتی دارم چو مغز از چرب و نرمی در شکنج استخوان باشم
3 در آب و گل نشاند از باغ جان، قدسی نهالم را فلک می خواست چون گل دست فرسودِ خزان باشم
4 سر تسلیم و خاک عجز و آداب رضاجویی اگر باید که دور از کوی آن آرام جان باشم
5 درین غربت به افسونهای مهر آشنارویان اگر بندم دلی، از بی وفایان جهان باشم
6 نیندازم به فرش سنبل و گل، طرح آسایش درین بستان سرا، هم مشرب آب روان باشم
7 نمی باشم زیان خواه کسی چون شمع در محفل اگر باشم، زیان خویش و سود دیگران باشم
8 ز همراهان ندارم بار منّت یک سر سوزن درین وادی چه افتاده ست،از خواری کشان باشم؟
9 دلم رنجد حزین ازگفتگوی صورت آرایان اگر سنجد لب معنی، حدیثی ترجمان باشم